بعداز ظهر بامامان کارهای خونه را تقسیم کردیم
بعدش مامان رفت خرید
نشسته بودم پای ضبط صوت و تو تنهایی خودم غرق بودم
که تلفن زنگ خورد گوشی رابرداشتم جواد بود
از تلفن عمومی سر کوچه
وقتی فهمید مامان بیرونه گفت میرم خونه اگه دوست داشتی زنگ بزن.
ولی من نزدم چون نمیدونستم باید چی بگم
اصلا چرا دو سه روزه زنگ میزنه؟
جواد مومن تراز اینه که بخوادبا من دوست بشه.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: